او دختری است با آرزوهای بزرگ که از هر آنچه به جهانش معنا، عمق و وسعت بیشتری ببخشد با روی گشاده استقبال میکند. در این میان کتاب، آنهم از نوع کاغذیاش همیشه برای او رنگ و بوی دیگری داشته است و سعدی قدیمیترین دوست ادیبش محسوب میشود. به دنیای صداها و نواها تعلقخاطری عجیب دارد و شیفتهی چهچه پرندگان، شرشر آب، غشغش کودکان و نوای شورانگیز تنبور و آرامش پیانوست. عکاسی را هم دوست دارد و میخواهد روزی آسمان شب را با لنزش به تصویر کشد. از دوستداشتنیترین رفقایش قلم و کاغذ هستند، در کنار آنها بهترین لحظات زندگیاش را سپری میکند، مینویسد و میکشد. گاهی هم دست بر خاک و گل میزند و در آرامش آن وجودش را جلا میبخشد. به این عرصه چنان علاقهمند است که ساعتها به تماشای سفالینههای تاریخی از تمدن عیلام گرفته تا عصر صفوی مینشیند. سینما، تئاتر و خواندن نمایشنامه نیز از بزرگترین لذتهای زندگیاش هستند و از دیدن هزاربارهی فیلم «زندگی زیباست» و «افسانه ۱۹۰۰» خسته نمیشود. اما دلباختگیاش سفر است و تجربه. همواره نیز در سفر زیست میکند، سفری به عمق وجودش.
این دختر من هستم، مهسا خان احمدی و بسیار خرسند خواهم شد تا در اینجا، در سفرنامه من، همراه و همسفرم باشید.